عکس از قاشق چنگال های جالب
عکس از قاشق چنگال های جالب

در ادامه مطلب
عکس از قاشق چنگال های جالب

در ادامه مطلب
عکس هایی خنده دار از بدشانس ترین انسان ها
در ادامه مطلب

گرانی، تورم، باز هم گرانی، دوباره تورم، یکدفعه دیگر گرانی، یک بار دیگر تورم و… اینها حکایت مکرر اقتصاد ما شده است که گویا هر از چند وقتی اوج میگیرند و کلی سروصدا بهپا میفرمایند. گفتنی است کم نیستند مسوولانی که سکوت کرده و در این مورد حرفی نمیزنند؛ عدهای نیز میکوشند منکر قضیه شوند.
قاصد آمد که شخص مسوولی
طبق نقل و کلام منقولی
از تریبون یکی سخن گفتی
از فلانی و انجمن گفتی
قاصد این را ز روبرو گفتی!
هر چه را دیده موبهمو میگفت
ابتدا سرفههای ریزی کرد
زیر لب آه تند و تیزی کرد
جرعه آبی چو بر دهان آورد
سخن اینگونه بر زبان آورد:
من شنیدم فلان برادر گفت
با صدای کمی رساتر گفت
هم تورم و هم گرانی هست
نرخ این هر دو، تند و آنی هست!
عاقبت آن جناب مسوولی
کاملاً نرم و خوب و معمولی
نعره زد، گوش ملتی کر شد
اندکی نه، بسی مکدر شد
شاکی از دست آن فلانی شد
منکر هر مدل گرانی شد
مدعی شد که وضعمان عالیست
زیر پاهایمان پر از قالیست
غیر ارزن و دانۀ کفتر
نرخ چیزی نرفته بالاتر
رشد قیمت سریع و آنی، نیست
توی این مملکت گرانی، نیست
خنده بر لب چو میروی بازار
کی تورم دهد تو را آزار؟
هرکجا هرطرف که بنشینی
جنس چینی دگر نمیبینی
از همین رو کرایهها کم شد
جای مستأجران چه محکم شد
مالکان جمله آنچنان سیرند
پول پیش از کسی نمیگیرند
قاصد این گفت و رفت و راهی شد
خیره از من به وی نگاهی شد
بنده ماندم چه بر زبان آرم
در مقابل چه بر دهان آرم
از همینرو برای لاپوشی
رفتهام توی جلد خاموشی!

دنیا خیلی زیباتر خواهد شد اگر بیاموزیم:
دروغ نگوییم،
تهمت نزنیم،
مؤدب باشیم،
صادق باشیم،
انتقاد پذیر باشیم،
دیگران را آزار ندهیم،
وجدان داشته باشیم،
از کسی بت نسازیم،
نظافت را رعایت کنیم،
از قدرت سوء استفاده نکنیم،
پشت سر کسی غیبت نکنیم،
به عقاید همدیگر احترام بگذاریم،
مسؤلیت اشتباهاتمان را بپذیریم،
به قومیت و ملیت کسی توهین نکنیم،
به ناموس دیگران چشم نداشته باشیم و
در مورد دیگران قضاوت و پیش داوری نکنیم.
در ادامه مطلب
آیا می توانید تصویر بالا را تشخیص دهید؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
برای دیدن تصویر 7 یا 8 متر از صفحه مانیتور فاصله بگیرید...
حالا می بینید؟....

دبستان: روزهای خوش نوجوانی، مشق شب، فحش بابا، فلک معلم، شلنگ ناظم، خوشی در مراسم ختم.
کشمش: انگوری که خود را ساعت ها زیر آفتاب برنزه کرده است.
هالک شگفت انگیز: بر و بچه های بدنساز، پس از پایان تمرین، چنین تصوری از هیکل خود دارند.
گیاهخواری: طریقه ای از زندگی که قدیما، شکارچیان دست و پا چلفتی اختراع کرده بودند.
بزرگسال: فردی که از سن رشد طولی گذشته و مشغول رشد عرضی است.
دانشگاه: یک دوره چهارساله که ... چیز بیشتری یادم نمی آید.
مغز: ارگانی از بدن که ما فکر می کنیم که فکر می کند.
خلاق: آدمی که حداقل بیست دلیل برای انتخاب روش ابلهانه خود دارد.
منوآل (هلپ): قسمتی از رایانه که به شما در یافتن سوال های بیشتر کمک می کند.
بکاپ: کاری که همیشه وقتی یادتان می افتد انجام دهید که اطلاعاتتان به فنا رفته است.
جلسه دفاع پایان نامه: هنر انتقال اطلاعات دانشجو از طریق پاورپوینت و توجه اساتید داور و راهنما، بدون عبور از ذهن هر دو.
شخصیت: آن چیزی است که اگر شما آن را از دست بدهید، همه اطراف شما را خالی خواهند کرد. (می تواند پول، قیافه و یا شهرت باشد.)
رزومه: جمع آوری هرگونه اطلاعات غلط درباره خود به منظور دستیابی به یک شغل پردرآمدتر
کار: وقفه ای مشمئز کننده بین خواب و خواب
عشق: یکی از خفن ترین بیماری های بشر که تنها راه از بین رفتنش، ازدواج است.
راز: عبارتی که روزی قرار است به کسی بگویید و پشیمان شوید.
جالبه: کلمه ای که در چت های محترمانه، به منظور پایان مکالمه طرف مقابل استفاده می شود.
قابل اجتناب: دقیقا به کاری می گویند که یک گاوباز انجام می دهد.
ازدواج: وقتی که دو نفر تبدیل به یک نفر می شوند، اما مشکل اینجاست که دقیقا کدام یک؟
شاهد: فردی که ابتدا قسم می خورد که حقیقت را، تمام حقیقت را، و نه چیزی جز حقیقت را بگوید و سپس شروع به تعریف داستانی می کند که وکیل از او خواسته است.
خانه داری: مجموعه کارهایی که درون خانه صورت می گیرد، شامل خوابیدن تا لنگ ظهر و تماشای تلویزیون
لباسشویی: یکی از لوازم خانگی که مخصوص خوردن جوراب است.
فهرست خرید: لیستی که تهیه اش ساعت ها طول می کشد اما در فروشگاه به یاد می آورید که جا گذاشته اید.
مالیات: می گویند باید با لبخند پرداخت کرد، اما من امتحان کردم، نقد می خواستند.
فردا: یک تکنولوژی ساده برای رهایی از کارهای امروز.
طلاق: مرحله ای مابین ازدواج و مرگ
تجربه: نامی که آدم ها روی اشتباهات خود می گذارند.
پیری: وقتی آره یعنی نه، شاید یعنی حتما، جالبه یعنی خاطره و نوه آویزان از یخچال می شود.
روماتیسم: عشقولانه ترین بیماری کشف شده تاکنون
بیماری خوشخیم: یک بیماری که قرار نیست به این زودی ها از دستش خلاص بشوید.
پارادوکس: نسخه دو پزشک برای یک بیمار، نشانگر آن است.
پزشک: آدمی که با قرص هایش درد را از شما گرفته و با صورت حسابش، مرگ را به شما هدیه می دهد.
کمک های خارجی: انتقال پول از مردم فقیر در کشورهای ثروتمند به افراد ثروتمند در کشورهای فقیر.
آنتیک: وسیله ای که اجداد شما خریده اند و پدر و مادر شما خود را از شر آنها خلاص کرده اند و حالا شما دوباره برای خرید آن، پول گزافی پیاده می شوید.
مرگ: درمان دردها به طور ناگهانی و با کمترین مخارج
قبر: مکانی برای استراحت متوفی تا وقتی که سر و کله یک باستان شناس پیدا شود.
و غیره: علامتی که این مفهوم را می رساند؛ شما بیش از چیزی که واقعا می فهمید، می فهمید.
سیاست: هنر تقسیم کیک تولد، به گونه ای که هر کس احساس کند بزرگ ترین قطعه را صاحب شده است.
لوازم آرایشی: ابزاری که زن زیبا را زشت و زن زشت را زشت تر نشان می دهد.
صداقت: حالتی که شما پس از نوشیدن هفده دلستر لیمویی پشت سر هم دچارش می شوید.


باباکرم: بابا بهت میگم نمیشنوم! – چرا متوجه نیستی!؟
نوکرم: شنوایی خود را تازه از دست داده ام
زیاده خواهی: در گویش شمالی، زیاد هست… میخوای؟
پروپیمان: پیمان پرفشنال، پیمان حرفه ای
نوکرم: کرمی در کار نیست، هیچ بخششی وجود ندارد.
برزن: ریشه تاریخی کلمه زن، بر + زن، زن برتر، زن برتر از مرد
Imagin: من یک جن هستم
کدا خدا: خدا یه اتوکد
ای لولیان: ای کسانی که توی لوله گیر کردین
باشگاه: گاهی باش / نروی پیدا نشه
درگیر: کسی که به در گیر کرده
مسنجر: کسی که در سن پیری و وقتی موقع بازی می بازد، جر می زند
مخلص: احمق – بدون مخ
ظنین: در متون تاریخی به صورت زنین آمده است، جمع مکسر زن، زنها
زنجان: سرور، همان زن به شیوه صمیمانه، چیزی که همه مردها مجبورند بگویند
زنگوله: مرد خرفت، هر مردی یکی از کسانی که زن ها به راحتی گول شان می زنند.
زنبور: زنی که به رنگ بور علاقه مند است.
زندان: (به فتح ز) محل اجتماعات بانوان، ردیف اول کلاس
زندان انفرادی الکترونیک: پشت میز کامپیوتر حاوی یاهو مسنجر
غش در معامله: وقتی کسی در معامله ای آنقدر سود یا ضرر کند که از شدت هیجان غش کند
دیگه زنگ نزن: نقاش ساختمان احساساتی خطاب به نرده آهنی بعد از مالیدن ضدزنگ
مرزنگوش: کاربرد خاصی ندارد اما باتوجه به ریشه تاریخی آن (مرد + زن + گوش) نتایج زیر برداشت می شود:
۱٫ مردی که به حرف زنش گوش می کند.
۲٫ زنی که گوش مردش را می کشد.
۳٫ مردی که گوش زنش گوشواره می کند.
هندوانه: مرغ دونده
سیاست های غلط:
ثیاثت – صیاصت – ثیاثط – صیاصط – سیا سط – ثیا ست – صیا ست – سیاثط – سیاثت – صیا سط – ثیاصت – سیاصت – سیاثت – ثیاصط – …

ماه مبارک رمضان
ماه برکت زِ آسمان می آید
صوت خوش قرآن و اذان می آید
تبریک به مؤمنینِ عاشق پیشه
تبریک،بهار رمضان می آید
امشب طلب عشق زِدلدار کنیم
شیطان رجیم را سر دار کنیم
امر فرجش اگر مهیا باشد
این ماه کنار یار افطار کنیم(انشاالله)
حسین وکیلی زارچ
آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟
آنکه زاغیار برد شکوه بر یار کجاست
باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک
می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست
سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست
تاکه معلوم شود طالب دیدار کجاست
بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب
تا نگوئی که در رحمت دادار کجاست
مرغ شب نیمه شب دیده به ره می گوید
سوز دل ساز بود دیده بیدار کجاست
ماه رحمت بود ای ابر خطاپوش ببار
تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست
حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد
در و دیوار زند داد خریدار کجاست
آن خدائی که رحیم است و کریم است و غفور
گوید ای سوته دلان عاشق دلدار کجاست
من ژولیده به آوای جلی می گویم
آنکه با توبه ستاند سپر نار کجاست
دختر ایرونی مثل گله ، چه رنگو روویی داره...
از آهنگای قدیمیه اندیِ. بعد خودش میره زن غیر ایرونی میگیره !
آخه تو روحت چرا آدرس غلط به ملت میدی؟!
بعد تو دوباره زنگ میزنی میبینی اشغاله...
میفهمی صبرش تموم شده و تصمیم گرفته خودش زنگ بزنه....دوباره صبر میکنی و همین
طوری این داستان ادامه داره....
خو لامصب میبینی که من زنگ زدم از اول! قطع شد صبر کن خودم میگیرم چرا رو اعصاب
خودت و خودم رژه میری ؟؟
برای دیدن مابقی عکس ها به ادامه مطلب بروید
در راستای گرانی شدید مرغ

بفرمائید آب

شگفت انگیز ترین آگهی فروش خانه در تهران

خدایا شکرت كه تضاد طبقاتی نداریم

آخرین شاهکار مجله خط خطی

دانشجوی ایرانی، قبل و بعد از امتحانات

گلی به جمال مدیران اجرایی شرکت سایپا که اینهمه هنر و تخصص را همه
یکجا دارند !

۲– عمه
معنای لغوی : خواهر پدر
معنای استعاره ای : هر زنی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر زنی که مادر چشم دیدنش را نداشته باشد .
نقش سمبلیک : به عهده گرفتن مسئولیت در موارد ذیل : ۱ – جواب همه ی حرف های بدی که میزنید . مثال : عمته … ۲ – جواب همه ی محبت هایی که می کنید. مثال: به درد عمه ات می خوره … ۳- توجیه کلیه ی بیقوارگی ها/رفتارهای نامتناسب شما (تنها برای دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتی . ۴ – خیلی چیزهای بدِ دیگه. از ذکر مثال معذوریم …
غذای مورد علاقه : شله زرد، سمنو .
ضرب المثل : ندارد (تخفیف به دلیل تعدد در نقش های سمبلیک)
زیر شاخه ها : شوهر عمه: یک مرد پولدار که سیبیل قیطانی دارد . پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی حالتان را به هم می زنند .
چهره های معروف : عمه لیلا .
ترجیع بند : دختر که رسید به بیست، باید به حالش گریست. (شما رو نمی دونم ولی من اینو از عمه ام می شنوم نه از خاله ام !)
داشتن یک عمه که در توصیفات فوق صدق نکند جزو خوش شانسی های زندگی است .
۳– دایی
معنای لغوی : برادر مادر
معنای استعاره ای : هرمردی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر مردی که پتانسیل کتک خوردن توسط پدر را داشته باشد .
نقش سمبلیک : یکی از معدود مردانی که هر چند به سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، همیشه حرفهایتان را می فهمد و می شود پیشش گریه کرد .
غذای مورد علاقه: فسنجون .
ضرب المثل : عروس را که مادرش تعریف کنه، برای آقا داییش خوبه. اگه خاله ام ریش داشت آقا داییم بود .
زیر شاخه ها : زن دایی: یک زن چاق و شاد که خیلی کدبانو است و جلوی مادر قپی می آید . پسردایی/دختردایی: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی مثل یک همرزم ساپورتتان می کنند .
چهره های معروف : علی دایی، دایی جان ناپلئون .
ترجیع بند : همه چیز زیر سر این انگلیساست .
سعی کنید حتما حداقل یک دایی داشته باشید .
۴– عمو
معنای لغوی : برادر پدر
معنای استعاره ای : هر مردی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .
نقش سمبلیک : یکی از مردانی که شما همیشه باید بهش بوس بدهید و بعد بروید کارتون ببینید تا او با پدر حرفهای جدی بزند. یکی از مردانی که مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساکت شده، به فکر فرو می رود .
غذای مورد علاقه : قرمه سبزی، آبگوشت .
ضرب المثل : عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان بستند .
زیر شاخه ها : زن عمو : یک زن خوشگل که زیاد به شما توجه نمی کند و خودش را برای مادر می گیرد.
دخترعمو/پسرعمو: همبازی دوران کودکی که اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده باهاش ازدواج نکنید خطر را از سر گذرانده اید .
مشاغل کاذب : بازی در قصه های ایرانی .
چهره های معروف : عمو زنجیرباف، عمو یادگار، عمو پورنگ .
داشتن یک عمو ی پولدار خیلی خوب است
دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم ؛
بگه : نرو !
کسی رو میخوام که وقتی گفتم میرم ؛
بگه : "صبر کن منم باهات بیام،
تنها نرو ... !
آخرین کلمات یک برقکار : خوب حالا روشنش کن…
آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی : من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم…
آخرین کلمات یک متخصص خنثی بمب : این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه…
آخرین کلمات یک نارنجکانداز : گفتی تا چند بشمرم؟
آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون : این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست…
آخرین کلمات یک پلیس : شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره…
آخرین کلمات یک چترباز : پس چترم کو؟
آخرین کلمات یک خبرنگار : بله، سیل داره به طرفمون میاد…
آخرین کلمات یک خلبان : ببینم چرخها باز شدند یا نه؟
آخرین کلمات یک داور فوتبال : نخیر آفساید نبود!
آخرین کلمات یک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی…
آخرین کلمات یک دوچرخهسوار : نخیر حق تقدم با منه!
آخرین کلمات یک دیوانه : من یه پرندهام!
آخرین کلمات یک سرنشین اتوموبیل : برو سمت راست راه بازه…
آخرین کلمات یک شکارچی : مامانت کجاست کوچولو؟.
آخرین کلمات یک غواص : نه این طرفها کوسه وجود نداره…
آخرین کلمات یک فضانورد : برای یک ربع دیگه هوا دارم…
آخرین کلمات یک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم…
آخرین کلمات یک قهرمان : کمک نمیخوام، همهاش سه نفرند…
آخرین کلمات یک قهرمان اتوموبیلرانی : مکانیک یادش رفته ترمز رو درست کنه!
آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی : قضیه روشنه، قاتل شما هستید!
آخرین کلمات یک کامپیوتر : هارددیسک پاک شده است…
آخرین کلمات یک کوهنورد : سر طناب رو محکم بگیری ها…
آخرین کلمات یک گروگان : من که میدونم تو عرضهء شلیک کردن نداری…
آخرین کلمات یک گیتاریست : یه خرده ولوم بده…
آخرین کلمات یک انسان عصر حجر : فکر میکنی توی این غار چیه؟
آخرین کلمات یک مادر : بالأخره سیدیهات رو مرتب کردم…
آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه : این آزمایش کاملاً بیخطره…
آخرین کلمات یک متخصص کامپیوتر : معلومه که ازش بکآپ گرفتم!
آخرین کلمات یک معلم رانندگی : نگه دار! چراغ قرمزه!
آخرین کلمات یک ملوان : من چه میدونستم که باید شنا بلد باشم؟
آخرین کلمات یک بندباز : نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره…
آخرین کلمات یک پزشک : راستش تشخیص اولیهام صحیح نبود.بیماریتون لاعلاجه…
آخرین کلمات یک بیمار : مطمئنید که این آمپول بی خطره؟
آخرین کلمات یک پیشخدمت رستوران : باب میلتون بود؟
آخرین کلمات یک جلاد : ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد…
آخرین کلمات یک خونآشام : نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه!